مقدمه کتاب گفتگو های پیامبر اکرم و ائمه اطهار با یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و مشرکان
بدون تردید، شناخت ادیان آسمانى و اعتقاداتِ پیروان آنها، عامل مهمی در آشنایی با شکلگیرى تمدّن بشرى و در زمره عناصر اصلى تحولات فکرى و اجتماعى بشر به شمار می رود. نیاز مشترک همه انسانها به سعادت دنیوى و اُخروى و نیز ضرورتهاى زیست مشترک آنها در جهان و اهمیت برقرارى صلح و دوستى، ایجاب مى کند که همه انسانها به ویژه، پیروان ادیان توحیدى و غیرِ آن از محتواى مبانى فکرى-عقیدتى یکدیگر، آگاه باشند تا با تکیه بر مبانى مشترک اعتقادى، فکرى و مذهبى بتوانند صلح جهانى را ایجاد کنند، حفظ نمایند و توسعه ببخشند. این ضرورت، ما را بر آن مىدارد که قائل به اهمیت گفتگو تمدنها باشیم؛ اندیشهاى که به ابتکار سید محمّد خاتمى، رییس جمهوری وقت ایران، مورد تأیید رسمی کشورهاى جهان در سازمان ملل متحد، قرار گرفت و یک حرکت فکرى را در جهان به وجود آورد. از آن جا که گفتگو میان ادیان از عناصر اصلى گفتگو تمدّنهاست و از طرفى، شناخت سیره و روش زندگى رهبران فکرى – اعتقادى پیروان مکاتب توحیدى و غیر آن، در اصلاح برخى افراط و تفریطها در حوزه داخلى و جهانیِ تصمیمگیری هاى سران کشورها تا حدى مؤثر است، در راستاى تقویت نقاط مشترک میان اعتقادات فکرى و اعتقادى میان اسلام (در حوزه تشیع) با پیروان اهل کتاب و نیز مقابله با برخى انتقادات فکرى وارده بر ادیان یاد شده و نوعی مطالعه دوباره تاریخ پیشوایان دینى، کوشیدم توصیفی از فضای گفتگو های اهل بیت: با اهل کتاب و غیر آنها را به مشتاقان، حسب محتوای برخی از متون شیعی، عرضه کنم که با وجود همه کاستیهای احتمالى آن، در نوع خود، کار جامعى است. در این جا لازم است که به شرح زیر، توضیحاتى را ارائه دهم:
۱ ـ چارچوب اصلى این نوشتار، صرفاً شامل گفتگو هاى فرامذهبى یعنى مباحثات به عمل آمده میان پیشوایان دینى شیعه با پیروان ادیان توحیدى (یهود، مسیحیت و زرتشتى) و نیز پیروان مکاتب الحادى و التقاطى مانند مشرکان، دَهرى مسلکان، صابئین، زندیقها (منکران خداوند)، وَثَنىها (معتقدان به وجود دو خداى نور و ظلمت) است، بنابراین، گفتگو هاى میان پیشوایان دینى شیعه با متکلمان مسلمان و یا مباحثات به عمل آمده از سوى فقیهان و متکلمان مسلمان با پیروان ادیان و مکاتب توحیدى و غیرتوحیدى، موضوع این نوشتار نمىباشد.
۲ ـ در تقسیمبندى پیروان اهل کتاب و نیز مکاتب الحادى، به منابع اصیل شیعه، رجوع شده است، براى مثال، مفسران شیعه در تفسیر آیه «اِنَّ الَذینَ آمَنوا وَ الَذینَ هادوُا وَ الصّابِئینَ وَ النِّصارى وَ المَجوس وَ الّذینَ اَشرَکوا، اِنَّ اللّهَ یَفصِلُ بَینَهُم یَومَ القِیمَهِ اِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىءٍ شَهید» فرموده اند:
«… الَّذین آمَنوا – به قرنیه مقابله، کسانى است که به محمّدبنعبداللّه و کتاب قرآن، ایمان آوردهاند و مُراد از (الذینَ هادوُا) گروندگان به موسى:و پیامبران پیش از موسى هستند… (صابئین)، پرستندگان ستارهها نیست، بلکه معتقدان به کیشى است که حدّ واسط میان یهودیت و مجوسیت است وکتابى منتسب به یحیىبن زکریا دارند. (نصارى) یعنى گروندگان به عیسىبنمریم: و پیامبران قبل از وى است. مجوس، قوم معروفى است که به زرتشت، گرویده کتاب مقدسشان (اَوستا) است، در ایران، چین، هند و … آتشکدهها داشتند و وجود همه عالم را منتسب به اهورامزدا دانستهاند و (امَّا اَلَّذینَ اَشرَکوا) مراد از مشرکان، همان وَثَنىها هستند که بُت مىپرستیدند و اصول مذهب آنها سهتاست، یکى مذهب وَثَنى صابئیه، یکى وثنیت بودایى و یکى وثنیت برهمائى». درباره پیروان صابئیه، دو نظر وجود دارد: یکى پیروان مذهبى است که از فروعات ادیان توحیدى بوده و قائل به پرستش خداست، نظر دیگرى آنها را جمعى مىداند که نه مجوسىاند، نه یهودى، نه نصرانى و نه مسلمان، بلکه ستارگان را مىپرستند. علاوه بر آن، شیخ صدوق به استناد روایتى از امام صادق۷، وجه تسمیه صابئین را قائل شدن آنها به بُطلان نبوت و شریعتهاى آسمانى مىداند؛ کسانى که یگانگى خدا، نبوت پیغمبران و جانشینى آنها را انکار کردند و بنابراین هیچ دین، کتاب و پیامبرى ندارند. با توجه به محتواى عقاید صابئین در این نوشتار – که با پسوندِ «صابّى» از آنان یاد مىشود- باید آنها را در زمره گروه دوم دانسته و مکتب آنها را غیر توحیدى به شمار آورد. درباره مکتب دهرّیه نیز باید گفت که به طور خلاصه، پیروان آن، نقش خداوند را در ایجاد و اداره جهان آفرینش و نیز معاد، انکار مىکنند و به هیچ خدا و کتاب و بهشت و جهنمى، اعتقاد ندارند که در زمان حاضر مىتوان از آنها به طبیعتگراها و معتقدان به محوریت و اصالت علوم تجربى و منکرانِ ماوراءالطّبیعه، نام برد. مفاهیمى از قبیل صائِبى، وَثَنى، دَهرى و مشرک، خود به خود، شامل مفهوم زندیق نیز مىشوند، لیکن چون در برخى روایات و گفتگو ها، از طرف بحث امام معصوم به عنوان زندیق، نام بُرده شده، عنوان مستقلى براى او در نظر گرفتهایم و در مجموع، همه آنها جزو پیروان مکاتب الحادى، محسوب مىشوند. در معرفى هویت برخى پیروان مکاتب توحیدى از القابى استفاده شده که توضیح مختصر آنها لازم است؛ براى مثال، رأسالجالوت و یا حِبر (و جمع آن اَحبار) از القاب مذهبى سرانِ دین یهود است و جاثَلیق، قِسّیس و راهب از عناوین مذهبى پیشوایان کیش نصارى (مسیحیت) مىباشد و در نهایت، هِرْبِذ بزرگ، عنوان مذهبىِ پیشواى دین زرتشتى است.
۳ ـ بسیارى از روایات رسیده از جهت موضوعى، قابل استفاده در هریک از فصول پنجگانه بودهاند، لیکن سعى بر آن شده که بیشترین تأکید آن روایات را یافته و آن را در موضوع مربوطه به کار گرفت. براى مثال، تصریح به جانشینیِ امیرالمؤمنین على۷و فرزندان او:موضوع بسیارى از روایات به کار گرفته شده، است. لیکن به تناسب موضوع مهمتر، آنها را در فصول پنجگانه، آوردهایم. بیشترِ قریب به اتفاق روایات استنادى، به نقل از کتابها و منابع روایىِ درجه یک شیعه و یا مورد تأیید فقهاى مشهور شیعى مىباشند. با این حال، بیان این نکته، لازم است که گردآورنده، با لحاظ اندیشههای انتقادی ناظر به برخی از متون شیعی و به چالش کشاندن دلالت، سند و مبانی رجالی احادیث مربوطه، برخی از روایت مرتبط با بحث خلافت ظاهری خلفای راشدین و تمایز آن از نظریه «نصب خاص» امامت امیرمومنان۷علم امام یا عصمت وی را مصون از اندیشههای غُلّات و مُفوِّضه نمیداند و قائل به احتیاط در استنباط از آنهاست؛ امری که وحدت جامعه اسلامی، منوط به آن میباشد.
۴ ـ موضوع اصلى مباحثات میان اهل بیت:، اهل کتاب و پیروان مکاتب الحادى در باره محتواى کتابهاى آسمانى پیش از اسلام و نیز اثبات وجود خدا، عدل، نبوت، امامت و معاد است. در برخى موارد نیز، پرسشهایی رازآلود و صوفیانه و نیز مسائل مربوط به جهان آفرینش، مطرح شده است. به نظر میرسد برخی پاسخها مانند «بیرون آمدن آفتاب از میان شاخ شیطان» را باید از متشابهات دانسته و برخی نوشتههای معاصر را راهگشای فهم آنها دانست. به طور کلی، گردآورنده، هیچ دخل و تصرفی محتوایی در مطالب پیش رو نداشته و صرفاً به طور توصیفی، روایتی از متون شیعی در این باره به دست داده است.
۵ ـ از آن جا که به تصریح تاریخ، یهودیان خیبر در مدینه پس از جنگ خیبر به نواحى اطراف شام، کوچ کردند، با توجه به قرائن دیگر از جمله، نوع سؤالات مطروحه و … در مواردى که سؤال کننده، اهل شام بوده، او را در زمره یهودیان دانستهایم مگر آن که از کسانى باشد که مستقیماً از طرف پادشاه روم و یا از سوى معاویه به نیابت از پادشاه روم به نزد معصوم:آمده و سؤالاتى پرسیده باشد که در این صورت با عنوان «فرستاده پادشاه روم» (نصارى) از او یاد کردهایم.
در پایان، امیدوارم که این مجموعه- که حاصل فراغتهای دوره خدمت سربازیِ گردآورنده در دانشگاه دریایی امام خمینی در نوشهر است- ضمن آن که به طور غیرمستقیم، نوعى تبلیغ دین اسلام و حقانیتِ مذهب امامیه باشد، خوانندگان را در شناخت بیشتر سیره عملىِ اهل بیت:در برخورد با اندیشههاى معارض و متنوع از سوى پیروان مذاهب آسمانى و الحادى دیگر، یارى کند و ریشههاى تعقل و استدلال و نیز اعتقاد به دانش بیکرانِ خاندان پیامبر را در دلهایمان، استوار سازد. از همه اندیشمندان به ویژه، علماى مذهبى، استدعا دارم تا نقد و نظر خود درباره برجستگیها و کاستیهای این مجموعه و یا محتوا، سند یا دلالت روایات مندرج در آن را به اینجانب، یادآورى فرمایند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.