پیشگفتار فرشگرد داوری در شاهنامه :
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد (شاهنامه)
آوند ندیدن شماری از اشیاء، بسیار دور بودن و گاهی بیش از اندازه نزدیک بودن آنها به چشمان ما است، به همین رو تلاشی برای دیدن آنها به کار نمیبریم، نیافتن پاسخ چندی از رموز هم متاثر از این گفته است، ساده بودن و گاهی نداشتن انگیزهی موشکافانه شَوند نیافتن چیستی اسرار میگردد. هر گاه در پی دانستن رموز داستانی نیاز به نیروی گدازش و کاوش در آن باشد و ما از درک اسرار آن ناتوان باشیم، آسانترین کار فسانهپنداری آن گزارش در داستان است، مگر این که برای رسیدن به معنا تلاش دوبارهای همراه با نازکبینی به کار برده شود.
برای نمونه افسانه یا قصّه بازگفتی است که رویدادهای آن از نگاه ما بر پایهی علت و معلولهای عقلی استوار نیست زیرا گوهر سرشتی (شخصیتی) و زیستبوم عناصر داستانهای کهن از نگاه چگونگی اندیشه و زندگی، در زمان پیشآمد رویدادها با ما تفاوت کارکردی بسیاری داشتهاند. نقالان، شعرا و نویسندگان برای به وجود آوردن هیجان در شوق شنیدن و خواندن آثار خود از صنایع ادبی و معنویه در بیان داستانها بهره میبردند تا شاید اشتیاق در بازخوانی آثار خود را افزایش دهند. افزون بر به کار گیری هنر صنایع در شعر، آمیختن داستانها با رویدادهای اندوهبار یکی دیگر از چیرگی راویان یا نویسندگان در بیان داستان است. مرگ یک قهرمان، ناکامی یک عاشق، یا شکست شخصیتهای ممتاز داستان که در روند زندگی و چرخهی بازیهای روزگار تداوم دارند، شنونده را بر آن وا میدارد تا با آنها همزاد پنداری کرده و داستانهایی که با رویدادهای زندگی آنها یا دیگران برابرسنجی دارد را با شوق فراونتری بشنوند یا بخوانند. شاهکارهای برجسته و اندوهباری در شاهنامهی انوشهروان فَردوسی وجود دارد که گویی مِلپومَن خنچری به دست کِلبُو برای بیان رویدادهای تاریخی داده است. با وجود به کار گیری هنر صنایع نگارشی اگر نوشتهای از بنمایه و نغزگویی بیبهره باشد به یاری همهی فنون نوشتاری نمیتوان آن را به یک شاهکار ادبی تبدیل کرد. پرمایهگی داستان و به کار گیری فنون ادبی چنان با یکدیگر همپوشانی دارند که اگر شاهنامه یا هر بازگفت تاریخی دیگری در میان پرمایهگی به صورت اندوهبار و تراژیک نباشد کمتر کسی آنها را خواهد خواند. آمیختگی درست این هنرها با یکدیگر چنان مینماید که جاودانه شدن سرودههای شاهنامه با افسونگری واژگان به دست فردوسی گویی تدبیری است که در لوحه ازلی گزیده باشند، مانند گرز گرشاسپ که پس از چند دوره تنها در دست سام دارای نیروی بختآوری است یا نماد ستاره ششپر بر روی سپر داوود تنها روی نگین انگشتر سلیمان از نیروی اثرگذاری برخوردار است. سنجش هوشمند همزمانی سرشت و اشیاء چنین مینماید که گزینش فردوسی برای سرایش نوشتههای کهن در بین بیتسرایان دیگر به رای روان کیهانی بوده است. در داستانهای اسرارآمیز شاهنامه، فَردوسی مانند هیولای داستان اودیپوس در کلونوس به گونهای چیستان را پیرنگ میکند که کسی جز اودیپوس چابکی روان در رازگشایی آنها را ندارد. به یاری هنر فنون بیتسرایی که ویژهی دست بازی فردوسی با واژگان است او توانسته این اثر را نمونهای برجسته در بین تمام شاهکارهای ادبی کهن یا کلاسیک جهان قرار دهد. در روند بیان کارکردهای جمشید، تواناییهای سیمرغ، چارهگریهای زال، بینش کیکاووس و رویدادهای شگفتانگیز دیگر، جدا از آرایههای ایجاز در بیتسرایی، خواننده چنان در بُهت و داوری نادرست قرار میگیرد که ناگزیر آن رویدادها را فسانه یا موهوم میپندارد.
دانشی که در پایان سده بیست میلادی به نام دانش نوئتیک پا گرفته در تلاش است تا پلی بین عرفان کهن و دانش مدرن به وجود آورد، بنیانگذاران این دانش بر این اندیشهاند که بندگشای دانش آینده در افسانهها و اسرار کهن پنهان است. همان گونه که کارل هایزنبرگ و اروین شرودینگر دانشمندان فیزیک کوانتوم گواهی میدهند که فرمولبندی آغازین نظریههای کوانتومی خود را در میان نوشتههای اوپانیشادها از فلسفه و عرفان برهمایی هند فرتاب (الهام) یافتهاند. یا آن چه هایزنبرگ دربارهی اصل عدم قطعیت در مکانیک کوانتوم گفته، پیوندی بین فیزیک ذرات و اندیشهی فلاسفهی کهن در بیان مبادی علت آفرینش است. بازتاب چنین اندیشههای فلسفی و دانشی را میتوان در شاهنامهی
سپهبد فردوسی مانند این بیت یافت که:
خداوند ز نا چیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آمد پدید
در این بیت آفریدن چیز از ناچیز یک چم با درونمایهی کوانتومی در فیزیک ذرات است نه به وجود آمدن چیزی از عدم با پایینترین اندازه از درک اندیشههای دینی.
شوند نگارش این نوشتار (فرشگرد داوری در شاهنامه) بر این بنیاد است تا مانند هر پژوهشگری برداشتهای خود را جدا از سره یا ناسره دانستن آن به احتساب نقد علمی خُردهگیران به آگاهی دوستداران فرهنگ پارسی رسانده شود، تا خوانندگان با نگاهی دگرگون و کاوشگرانه از پرمایهگی داستانهای کهن و بلندی اندیشهی نیاکان خود آگاهی یابند و بدانند چگونه گاهی به دست کمدانان و بد اندیشان فسانه پنداشته شده است، برای نمونه کسانی که شاهنامه را به سه دورهی افسانهای، پهلوانی و تاریخی بخش نمودهاند و دورهی آغازین آن را دروغ یا فسانه انگاشتهاند، به این میماند که همهی سخنان نغز و پوشیده در آن را نزد خوانندگان بیهوده جلوه داده باشند. در سرودههای شاهنامه برجستگی ایرانیان برای گرتهبرداران فرهنگی در بیان نخستین الگوها به خوبی آشکار است، کشورهای خودکامه و گرتهبردار در حالی که به یونان نزدیکتر هستند همواره وامدار میراث فرهنگی، مدنی و سیاسی شرق به ویژه ایران بودهاند. اشیاء باستانی ربوده و نگهداری شده در موزههایی چون لوور و لوحهای سومری در بریتیش میوزیوم و دیگر موزهها گواه بر این برشدگی است. آوند دیگر این نوشتار هستیدرمانی یا لوگوتراپی خوانندگان هوشمند است تا با نگاهی خُردهگیرانه به کردههای نادرست گذشته و بازگشت به ریشهداری با نظر به نو شدگی جهان و میانمایگی بر پایهی دانایی به بازسازی فرهنگی بپردازیم که در چند هزارهی گذشته و حال به دست انیران و ایرانیان آزمندتر از دشمن بارها سست و ناتوان شده است.
شوربختانه چندی از ادیبان ایرانی و شرقشناسان بخش آغازین شاهنامه را در حالی فسانه بیان میدارند که دارای کارکردهای فرهنگی، سیاسی، مدیریتی، علمی و فلسفی باریک و زیبایی است و این بدسگالی ناخواسته موجب خود کمبینی و سستی ایرانیان شده است، به گونهای که نگاه ما را پیوسته از نکات پوشیده و بدیع شاهنامه که سپهبد فردوسی با آنها به یاری زایش و بینش مردم سرخوردهی ایران آمده است را کم اثر مینماید. دانستن این نکته بایاست که بیشتر شرقشناسان و زبانشناسان با اندیشههای سیاسی مبتنی بر بهرهجویی کشور خود کاوشهای خود را به انجام رساندهاند و در تلقین فسانهپنداری نوشتههای کهن ایران چنان کامیاب گشتند، که آوند سردرگمی بازماندگان فرهنگ ایرانی را فراهم آوردند. و در میان این سردرگمی، آنها به دنبال رازگشایی اسرار نسکهای کهن برای دانش آیندهی کشور خود بوده و هستند.
سرودههایی که در این نوشتار (فرشگرد داوری در شاهنامه) از نگاه دوستداران فرهنگ پارسی خواهد گذشت، نیاز بایایی به شاهنامهی سرشناس با پالایش ویژهای نشاید داشت، از این رو هر شاهنامهی آراستهای که دارای افزودهها باشد چنان به مغز گفتار نمارش دارد که نزد شاهنامهپژوهان باریکبین پوشیده نخواهد ماند. به همین رو در این نوشتار از شاهنامهی امیربهادر ۱۳۷۶ و شاهنامهی نسخه چاپ پنجم منفرد به پالایش محمد عباسی جدا از خطاهای نوشتاری در چاپ که تا اندازهای در همهی نسخ کمی به چشم میآید بهره برده شده است.
محمدرضا عیسوند طهماسبی
فرشگرد داوری در شاهنامه
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.