شاهنامه فردوسی؛ هفت خوان رستم

  • نام محصول: شاهنامه فردوسی؛ هفت خوان رستم
  • نویسنده: جواد خسروی نیا
  • ابعاد / قطع: وزیری
  • مشخصات ظاهری: ۲۶۵ صفحه
  • انتشارات: نیوشَه
  • جلد: شومیز
  • نوبت چاپ: نخست
  • سال چاپ: ۱۳۸۹

برای ثبت سفارش «کتاب‌های موجود» از راه‌های ارتباطی زیر استفاده کنید:

سوشیال مدیا-واتساپ انتشارات نیوشه سوشیال مدیا-اینستاگرام انتشارات نیوشه سوشیال مدیا-تلگرام انتشارات نیوشه


 

5,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

شاهنامه فردوسی؛ هفت خوان رستم : بسیاری از اهل قلم واقف‌اند که پرورش یک یا چند اندیشه در متون ادبی کوتاه یا بلند حساس تر از تربیت کودک است. اگر در مسیر بارور کردن طفلی وقفه‌ای صورت پذیرد، ابتدا نقطه‌ای سیاه در دهنش نقش می‌بندد. که در آینده آسیبی از آن ناحیه نیز به جامعه می‌رسد. روی هم رفته اثر این خلاء تربیتی نامحسوس‌تر از انحرافی است که از یک متن ادبی رخ می‌دهد. ممکن است فرد مورد نظر صاحب نقشی سازنده در جامعه نشود و حداقّل یک نیروی فعال جسمی گردد که همچون رباط، اشیاء را جابه‌جا کند. ولی خلاء در یک اندیشه نامه، تمام وقت در چشم و ذهن متفکران میچرخد. چه بسا نوگامان تفکر را به انحراف بکشاند. این موضوع وَرای ایده‌ئولوژی‌ها بررسی شده است و افقی کیهانی دارد. یک اندیشمند مبتکر باید حداقّل ارتباط جهانی را بفهمد که بتواند ایده‌های ویژه را جهانی بنگارد.
این تحلیل را بیشتر برای هم‌تباران بختیاری‌ام آورده‌ام که سالیانه به همین سادگی، چندین رساله را تحت عناوین تاریخ یا فرهنگ بختیاری کتابت می‌کنند. با توجه به رسانه‌ای بودن جهان، مطالبی را درج می‌کنند، مغایر خواست ذهن نسل پیش‌گام. درست است که «تاریخ مشعل راه آیندگان است». ساختن این مشعل تخصص فوق‌العاده میخواهد که سازنده‌اش را نسوزاند و بدست که بدهیم که خود نسوزد. بعد از سی چهل سال تحقیق و تفحُص، هنوز بر آن نشده‌ام، تاریخ نیاکانم را بازسازی کنم. اگرچه از سکوتم سوء استفاده‌های بی‌شماری شده است.
در طول تاریخ مردم ساده زیست روستا و کوچگران، زنجیره قدرت و طراحان، مفسران، خط دهندگان و راه جویان فتح حکام بوده‌اند. که در هیچ سنگ نوشته‌ای به شایستگی و حتی به حضورشان اشاره‌ای نرفته است. در بیشتر سطور کتیبه‌ها تنها اشاره به حکام شده است که: من، کی هستم، چکار کرده‌ام، کجا را گرفته‌ام و … و بعضاً نکاتی از شعائر ادیان کهن حک شده است. قبل از اینکه به نکته‌ای دیگر بپردازم برای مطلب به طنزی از کشکول تاریخ می‌پردازم.
شاهنامه فردوسی؛ هفت خوان رستم
آورده‌اند: کشاورزی در حال آبیاری زمینش ناگهان متوجه یک ماهی بسیار زیبا و چاق و چله می‌شود که از بد روزگارش از رودخانه به جوی مزرعه‌ی او افتاده است. وقتی ماهی را گرفت و در سبدی نهاد. دلش به او گفت: بچّه‌ها خوشحال می‌شوند. ولی عقلش گفت: این ماهی به این زیبایی برازنده‌ی حاکم است. وقتی به خانه‌ی حاکم شهرستان رسید، حاکم و حاکمه بانو در ایوان کاخ نشسته بودند. حاکم گفت: چرا آنرا به خانه نبرده‌اید؟ کشاورز گفت: ما دهاتی‌ها بهترین چیز را در خور حاکم می‌دانیم. حاکم که از حرف او منقلب شد، دستور داد صد سکه از خزانه به او بدهند. حاکمه بانو که نگران بخشش حاکم بود، به صدا در آمد و گفت: ولخرجی می‌کنید. این پول از خزانه است. حاکم لبخندی زد و گفت: برای چنین مردمی باید هزینه کرد. حاکمه بانو گفت: بایدسکه‌ها برگردند. حاکم پرسید چگونه؟ حاکمه بانو گفت: می‌پرسم ماهی‌ات چه جنسی دارد؟ اگر گفت نر است می‌گویم حاکم ماهی ماده می‌خورد و عکس آن. حاکم تسلیم شد. مرد که هنوز به دروازه نرسیده بود، صدایش کردند. برگشت. حاکمه بانو پرسید: ماهی شما نر است؟ – خیر بانو. خوب، پس ماده است؟ – خیر بانو. پس چیست؟ خنثی است. همه خندیدند. حاکم از این ‌که حاکمه بانو سر جایش نشست. فریاد زد صد سکه‌ی دیگر به او بدهید. حاکمه بانو که در صدد بود سکه‌ها را پس بگیرد و به خزانه برگرداند. بختش یاری کرد و یکی از سکه‌ها از دست مرد دهاتی افتاد. حاکمه بانو که دید دهاتی با وَلع آن را از لای خاکها پیدا کرد و با آب دهانش تمیز کرد و سر جایش نهاد. فرصت را غنیمت شمرد و گفت: صدایش کنید. دهاتی برگشت سه باره تعظیمی کرد. حاکمه بانو گفت: شما مرد طمّاعی هستید. مرد که سرش پایین بود به احترام سکوت کرد. حاکمه بانو در ادامه گفت: شما دویست سکه داشتید یکی از آن ها افتاد. آن را برای نوکران ما نگذاشتید. بنابراین شایستگی این همه ارمغان را ندارید. مرد دهاتی گفت: من به حرمت خودِ سکه این کار را کرده‌ام که یک رویش آیه‌ی آسمانی بود و طرف دیگرش تمثال مبارک حاکم است. به همین دلیل خواستم این ارزش زیر پای نوکران سر به هوایتان له نگردد. غیر از این نیّتی نداشته‌ام. حاکم که از جواب حاضری دهاتی خوشش آمده بود. با شور و شعف فریاد زد صد سکه‌ی دیگر به او بدهید. دهاتی رفت. حاکم رو کرد به حاکمه بانو و گفت: برای این مردم با این همه استعداد و شعور و وفاداری که دارند باید هزینه کرد. اگر صدایش کنی آن قدر پُر است که تمام خزانه را خالی می‌کند. بختیاری‌ها و سایر لر زبانان که از این قماش دهاتی‌ها و کوچگران هستند. پس از هیجانات انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی هم‌چون سایر اقوام در حفظ دستاوردهایشان مانده‌اند و در تشویشی ژرف در مسیر هویّت یابی خویش تلاشگرند. تا ضمن حفظ دستاوردهای معاصر تاریخی‌شان که در راه آن‌ها نیز تاوان مالی و جانی داده‌اند، آثار تمدن کهن ایرانزمین را به استناد نشانه‌های شاهنامه (و داستان هفت خوان رستم) که نُماد پهلوانی، نوع دوستی، دفاع، پاکی و درستی و … می باشد. احیا و بر دیوارهای خانه‌شان تابلو کنند. تا از این گذر به چپاول‌گران راه بلد بگویند دیگر آن راه سمور بر شما بسته شده است. بلکه بر آنیم تا اشیاء و آثار گران سنگ مان را که در ادوار گذشته در توبره‌های گدایی‌تان، آسان از چنگ‌مان به در برده‌اید بازگردانیم. درست است که با توجّه به سرفصل مقاله باید جهانی بیندیشیم و نیم نگاهی هم به دهکده‌ی جهانی داشته باشیم. جای سووال است که آن‌ها چرا با چهره‌های گریم شده از کنار ما گذشته‌اند. تا چهره‌ی واقعی‌شان در چپاول دستاوردهای بیشتر، به نفع مردم‌شان مخفی بماند. چرا اشیاء موزه‌ی لوور فرانسه که متعلق به خاورمیانه است در موزه‌های مصر، عراق و ایران به نمایش گذاشته نشده‌اند؟ و چراهای بسیار دیگر. مگر نه اینکه در سال ۱۹۴۵ میلادی از طریق سازمان ملل حریم‌های جهان از طریق شورای امنیت محصور شده‌اند که دیگر تجاوزی صورت نگیرد. پس چرا هم اکنون که سوداگران، اشیاء باستانی ایران را به سرقت می‌برند به راحتی در کشورهای وابسته با سازمان ملل به فروش می‌رسند؟ و ما مردم ایران به ویژه بختیاری‌ها هنوز از نظر سادگی و صداقت و اعتماد وافر به همنوع حتی بیگانه، روستایی می‌اندیشیم.

جواد خسروی نیا
شاهنامه فردوسی؛ هفت خوان رستم

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شاهنامه فردوسی؛ هفت خوان رستم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *