تعریف فولکلور
به قلم دکتر عباس قنبری عدیوی
اصطلاح فولکلور (folklore) از دو بخش فولک (folk) به معنی توده و لور (lore) به معنای دانش تشکیل شده است (بلوکباشی، ۱۳۵۷: ۱۲). این بخش ادبیات همان رویهی شفاهی آن است زیرا محققان ادبیات بدیعی را به دو بخش شفاهی و تالیفی تقسیم میکنند (رحمانی، ۱۳۸۰: ۹).
فرهنگ عامّه یا ادبیّات عامیانه و اسامی دیگری که به این بخش از ادبیات ملّتها میدهند، نشانگر گستردگی و ریشهدار بودن آن است. اگر معادلهایی برای فولکلور بیابیم به واژههای فرهنگ (عامیانه) در فارسی، ثقافه در عربی و کالچر(کالتور) در انگلیسی و فرانسوی بر میخوریم.
واژهی فرهنگ را از نظر قاموسی از دو جزء«فر» به معنی پیش و بالا و«هنگ» به معنی کشیدن میدانند (لغت نامه دهخدا، معین) در بین مردم مفاهیمی چون شایستگی، شرافت، ادب و هنر را از آن برداشت میکنند. در ایران«فر» و«فره» به معنای شکوه و شایستگی است، همانگونه که خالق شاهنامه میگوید:
سرِنامه کرد از جهان دار یاد خداوند پیروزی و فرّ و داد
برومند سعید در کتاب خود«فرهنگ، ریشه یابی و کاربرد زمانی آن» به استناد اشعار فارسی معنای لغوی و قاموسی را- بالا کشیدن- نادرست میداند (ر.ک. برومند سعید، ۱۳۸۲: ۱۰-۵).
روحالْامینی، فرهنگ (culture)را با کولتور (در زبان فرانسوی) و کالچر(در زبان انگلیسی) معادل میداند (روحالامینی، ۱۳۸۴: ۱۵) برای فرهنگ ویژگیهای متعددی برمیشمارند که پرداختن به آنها ما را از موضوع اصلی پژوهش حاضر دور میکند ولی آن را به دو بخش مادی و غیرمادی تقسیم میکنند.
فرهنگ مادی (material culture) به مجموعهی پدیدههایی اطلاق میگردد که محسوس و ملموس و قابل اندازه گیری با موازین کمّی و علمی است مانند: فنون، ابزارهای کاربردی و تولیدی، داروهای شیمیایی، فنون پزشکی، وسایل موتوری، ابداعات برقی و… (روحالامینی، ۱۳۸۴: ۲۴).
در تعریف فرهنگ معنوی و غیرمادّی (non-material culture) نیز به کتاب «زمینهی فرهنگ شناسی» مراجعه کردیم. مؤلف چنین مینویسد:
«به موضوعات و مسایلی گفته میشود که قابل اندازه گیری با موازین کمّی نیست و به آسانی نمیتوان آنها را مقایسه و ارزیابی نمود. مانند: معتقدات، ضوابط خویشاوندی، زبان، هنر، ادبیات و رسوم و…» (روحالامینی، ۱۳۸۴: ۲۴) بیگمان با مقایسهی این دو بعد فرهنگ مشخص است که آیینهی تمام نمای شناخت یک جامعه و شناسنامهی هویّت فرهنگی و انسانی یک ملّت همین بُعد غیرمادی یا فرهنگ معنوی است. برای ورود به مبحث فرهنگ آشنایی با اصطلاح و واژگان کلیدی مهمّی ضروری است . این واژگان عبارتند از:
عنصر، ترکیب و حوزه فرهنگی:
به طور معمولی عنصر فرهنگی شامل اجزا و قسمتهای جزیی و کوچک یک پدیده هستند که حداقل قابل تعریف میباشد. برای مثال اگر ما یک سیاه چادر عشایری را در نظر بگیریم عناصری چون چُمْچیت (čomčit)، بِنِشین (benešin) و وسایلی چون هُور (hur) هُرج (horj)، شیردِنگ (šeirdeng) و… در آن وجود دارد.
همان گونه که پارسنز ترکیب فرهنگی قبیلهی پوئهبلو (pueble) سرخ پوستان آمریکایی را مطالعه میکند، میتوان آیین کُتل (Kotal) و مافهگه (Mâfegah) را در فرهنگ بختیاری مثال زد. در این آیین عشایری اسب یا مادیان کتل، تفنگ، لباس متوفی، دوربین و… وسایل و لوازم و سوگ سرودهها، چرخش ساز و موسیقی چپ (عزا) و نوحهی زنان از مناسک آن و مافهگه یا یادبود سنگی، میدان انجام مناسک همان مکان تشریفاتاند. اینها عناصر تشریفات و آیین کتل و سوکخوانی بختیاریها هستند. مجموعهی این آیینها یک«ترکیب فرهنگی» را شامل میشود.
«حوزهی فرهنگی» محدوده یا جغرافیای چند گروه، طایفه و یا ایل (مثل چهارلنگ و هفتلنگ در بختیاری) است که دارای عناصر و ترکیبهای فرهنگی مشابه و مشترک هستند. برای مثال: حوزهی فرهنگی چهارمَحال و بختیاری یا حوزهی فرهنگی الیگودرز، دزفول، کوهرنگ، اردل، لردگان و… را می توان نام برد.
یکی از واژههای بنیادی مرتبط با این تحقیق، «خُرده فرهنگ» است. محمود روحالامینی که خود از پیشگامان پژوهشهای انسان شناسی و مردم شناسی است، چنین مینویسد:
«افراد جامعه بر حسب این که متعلّق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقهای بستگی دارند و خود را از چه طایفهای میدانند و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منسوبند، و بالاخره (بلاخره) بر حسب این که از نظر جنسی و سنی در چه ردهای قرار دارند دارای نمود، ظهور و مختصّات فرهنگی متفاوتند و به آسانی میتوان آن ها را با اعتبار گفتار و رفتار و لباس و… از یک دیگر متمایز ساخت. این تفاوتها و ویژگیهای داخلی هر فرهنگ را«خرده فرهنگ» یا جوانهها و شاخ و برگهای تنهی اصلی فرهنگ جامعه مینامند» (روحالامینی، ۱۳۸۴: ۳۰).
پس میتوان نتیجه گرفت که فرهنگ بختیاری در کل به خرده فرهنگ های طایفهای، گویشی، گونهای، شهرنشین، روستایی یا عشایری و… تفکیک میگردد. به جبر زندگی و شرایط زیستبومها و برابر اصل فرهنگ پذیری (Acculturation) برخی عناصر بیگانه همراه با صنعت، حرفهها، لباس، شغل و… بر دیگر ویژگیهای آنان تاثیر گذاشته یا میگذارد. برای نمونه بختیاریهایی که در مسجدسلیمان، هفتگل و مناطق نفت خیز خوزستان حضور داشتند، بسیاری از واژگان، ترکیبها و یا خصوصیّات مهندسان و متخصّصان خارجی و داخلی را اخذ کرده و شکل لباس و سر و موی خود را تغییر دادند اگرچه هنوز هم به گویش و آداب و رسوم خود پای بندند، برخی دگرگونیها را پذیرفتند. داراب افسر بختیاری (۱۳۵۰-۱۲۷۹هـ.خ) پیشگام سرودهها و اشعار معاصر بختیاری در شعر«رستاخیز مسجدسلیمان» سرگذشت تمثیلی مردی به نام «کابنگرو» (kâ bangeru) را بیان میکند که سالها پیش در گذشته و بعد از واقعهی استخراج نفت و حضور انگلیسیها از قبر بیرون میآید و اوضاع عجیب و غریب نزدیکان خود را دیده، با تعجّب، پرسشهایی را مطرح میسازد که برای خوانندگان طنزآمیز و خندهدار مینماید.
ادامه دارد…
عالی
جالب بود ممنون
جالب بود
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
جالب بود.ممنون از مقاله خوبتان
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
ممنون
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
مرسی خیلی خوب توضیح دادید
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
ممنون
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
خوب بود
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
ممنون
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
فرهنگ هر ملتی هویت آن هاست
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
مقاله خوبی بود
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
خوب بود
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
خوب بودممنون
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
خدا برکت بده
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
بسیار عالی
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
خدا برکت بده
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
جالب بود
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتان
عالی
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتون
جالبه
ممنون بابت به اشتراک گذاری نظرتون
عالی
خوب بودممنون
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون
آفرین
ممنون به اشتراک گذاشتن نظرتون
مرسی
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون
ممنون برای این مقاله خوب
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون
خوب بود
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون
بسیار عالی ممنونم دوست عزیز
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون
عالی ممنونم
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون
ممنون خوب بود
ممنون بابت به اشتراک گذاشتن نظرتون